اسمش را گذاشتم شهامت که غرورم را غلاف کرده و پیامش دادم. جوابم را که انطور داد، نشسته روی تخت کنار محدثه و نهال ریز اشک ریختم و لبخند. امدم بروم بیرون وسط راه پله یادم افتاد هوا سرد است. برگشتم لباس پوشیدم.

فهمیدم کش سرم وسط راه افتاد. برنگشتم. رفتم سمت جای همیشگی. تا رسیدم از ذوق ماه یا پیام ها یا هر چه، پایم گیر کرد به لبه! با کف دست راست، پشت دست چپ و زانو نقش زمین شدم. از سرما میلرزیدم و دستشویی داشتم. 

نشستم یک گوشه. نت وصل نشد. برگشتم. دیدم که کشم وسط راهرو افتاده و دست هایم خونی اند. 

دوست داشتن تعریف دیگری دارد؟ 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی گروه مطالب مفید کد تخفیف جهان ما شکلاتی‌ها شیعه گرافیک دانلود اسکریپت طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل کفسازی بتن سخت ماله پروانه با ارملات دانلود موزیک جدید جکستان، جوک های غضنفر ، اس ام اس، طنز خفن، سرگرمی، پیامک خفن کنترل حشرات وجوندگان موذی